به نظر میرسد مؤلف از خاطرهگونگی داستان در کتاب آبنبات هل دار به طور ماهرانهای به عنوان یک تمهید در ایجاد باورپذیری این روایت بهره برده است؛ به طوری که فضای نوستالوژیک و خاطرهانگیز داستان ـ که سرشار از عناصر آشنای دهۀ شصت، اعم از سریالها، فیلمهای سینمایی و کارتونی… و حتی شایعات این دهه چون وجود درصدی از طلا در سکههای پنج تومانی است ـ به علاوه لحن صمیمی و سادۀ راوی در بستر طنز ملایم اما مؤثر این داستان، همراهی پیوستۀ مخاطب را تا انتهای داستان با «مهرداد صدقی» در پی دارد. بخشهایی از کتاب که مربوط به فصل «روز خوب، روز بد است را با هم میخوانیم.
آقای کشانی برای اثبات نادرستی حرف منیژه خانم، سعی کرد تند تند از من سوال بپرسد. من هم باید به سرعت جواب میدادم.
– مساحت دایره؟
– یک ضلع ضرب در خودش.
– هفت هشت تا؟
– پلنگ و شیش تا…
– اولین پادشاه هخامنشی؟
– داریوش اول
– نه. فقط یک بار دیگه متانی بگی
– داریوش بیستم
– خاک عالم بر سرت!
این جمله را هر سه نفر باهم گفتند. آقای اشرفی جملهاش را با پس گردنی همراه کرد.
در حالی که آقای کشانی داشت به والدین قلابی من تذکر میداد که من به دلیل بیتوجهی آنها به این روز افتادهام تذکر میداد و آنها را راهنمایی میکرد، چشمم به بیرون افتاد. عذرا خانم و حمید وارد مدرسه شدند. تا اینجا داشتم سکته ناقص میکردم، اما با دیدن مامان رفتم توی فاز سکته کامل.

آبنبات هلدار
مهرداد صدقی - خرید کتاب از ناشر انتشارات سوره مهر